کاروان سیدالشهدا در راه کربلا و ورود به کربلا
راه نزدیک است دارد بوی مهمان میرسد بوی سیب و بوی یاس و بوی خوبان میرسد بوی خون، بوی بلا؛ بوی عطش؛ بوی فرات بر مشـام کـاروان عـشـق بـازان میرسد کاروان منزل به منزل میرود تا دشت طف میرسد کشتی به ساحل یا به طوفان میرسد؟ حاجیان کعـبۀ عـشق اند این زهـرائـیـان عاشقی اینجاست تا سر حد امکان میرسد از حرم بیرون شده صاحب حرم واویلتا کـاروان عرشی شـاه شـهـیـدان مـیـرسـد آنــقـدر دارد بـه دل عـشـق لــقـاء الله را عاقبت جسمش به دست نیزه داران میرسد اشک میبارد چو ابر از چشمهای خواهری خوب میداند که دارد شام هجران میرسد گوشوار و زینت و خلخـال سهم میزبان نیزه و شمشیر و خنجر هم به مهمان میرسد کودک شش ماههای سر روی دوش مادرش بـوسۀ تیر سه پـر تا جای دنـدان میرسد ذرهای شبه پیمبر را هراس از مرگ نیست با چه شوق و رغبتی اکبر به میدان میرسد یادگـار مجـتبی دستـش سپر بر جان یار نعـش عـبدالله آخـر بر عـمو جان میرسد مـشک بـرداریـد وقـت وعـدۀ عباس شد در کـنار عـلـقـمه سقـای طـفـلان میرسد با چه شأن و شوکـتی زینب بیاید کـربلا با چه حالی بعد از آن تا کنج زندان میرسد |